آیات متشابه در قرآن کریم

پدیدآورید‌الله ملکی

نشریهمجله صحیفه مبین

شماره نشریه33

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 1007 بازدید
آیات متشابه در قرآن کریم

یدالله ملکی
چکیده

تعریف و حدود آیات متشابه قرآن‏کریم، تفسیر و تأویل‏هاى فراوانى یافته و علماى علوم قرآنى و مفسّران در این جهت به اختلاف رفته‏اند. علامه طباطبایى ضمن بررسى جامع در این موضوع و نقل اقوال علما، آیات متشابه را عبارت از آیاتى از قرآن مى‏داند که: ضمن دلالت روشن الفاظ آنها بر مدالیل خود از جهت معنا و مقصد مورد تردید جدّى هستند و علت آن هم عدم سازگارى آنها با آیات محکم دیگرى است که مدلول آیات متشابه را مورد شبهه قرار مى‏دهد.

کلید واژه‏ها:

قرآن، تفسیر، تأویل، محکم، متشابه.

مقدمه

یکى از اسرار و رموز ناشناخته قرآن که هنوز رازآلود باقى مانده است و مباحث و تحقیقات طاقت‏فرساى علماء و مفسران نتوانسته پرده از اسرار آن‏ها بردارد، آیات متشابه است؛ گر چه بعضى از علما قائلند که کل قرآن مرموز و حیرت‏آور است.1
از روز نزول آیه 7 سوره شریفه آل عمران که آیات قرآن را به دو دسته کلى، یعنى «احکام و تشابه»، تقسیم نموده، مى‏فرماید: هن ام الکتاب و اخر متشابهات2، در میان صحابه و تابعین اختلاف نظرهاى فراوانى به وجود آمد و دامنه این اختلافات در بستر تاریخ تا به امروز همچنان گسترش یافته است، تا آنجا که علماى برجسته‏اى چون فخر رازى و علامه طباطبایى با موشکافى‏ها و دقتى تمام قول راسخ را بیان داشته‏اند و از مضمون کلام ایشان استنباط مى‏شود که قول راجح را گزیده‏اند، و رضایت به یک تعریف جامع و مانع نداده‏اند.3 در این مقاله سعى شده به اختصار از میان اقوال علماء و مفسران، قول راجح را جهت نقد و نظر بیشتر ارائه نمائیم تا إن‏شاءاللّه مقدّمه و زمینه‏اى جهت رسوخ بیشتر در تأویل آنها فراهم آید.

مفهوم متشابه

معناى لغوى: لسان العرب در خصوص معناى شبه مى‏گوید: «الشبه و الشبَة و الشبیه: المثل و تشابه الشیئان: اشبه کل واحد منهما صاحبه.4
المنجد آورده است که: الشبهه ج شبه و شبهات: الالتباس ما یلتبس فیه الحق و الباطل.5
تشابه: اى تماثل حتى لا یستطاع التمیز بینه و فى قوله تعالى: فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه «اى ما تماثل منه فاحتاج الى فهم و نظر.6
در تفسیر المنار آمده است: «متشابه در لغت بر چیزى اطلاق مى‏گردد که داراى افراد و اجزایى باشد و افراد و اجزاى آن با هم شباهت داشته باشند».7
مولا على علیه‏السلام در خصوص معناى «شبه» مى‏فرمایند: انما سمیت الشبهه شبهة لانها تشبه الحق فأما اولیاء اللّه فضیاؤهم فیها الیقین و دلیلهم سمت الهدى و اما اعداء اللّه فدعاؤهم فیها الضلال و دلیلهم العمى.
«شبه را شبه نامیده‏اند چون به حق ماند، لکن دوستان خدا که یقین، چراغ (رهگذر) ایشان است، راهشان هدایت و رستگارى است. اما دشمنان خدا را گمراهى دعوت کننده است و راهنمایشان کورى و سرگردانى است.8»
راغب اصفهانى در مورد معناى «شبه و متشابهات» مى‏گوید: «شبه به معناى این است که یکى از دو چیز قابل تمیز نباشد، به دلیل وجود تشابه بین آن دو، از جهت ظاهر یا معنا، و قول خداوند که مى‏فرماید: «واتوا متشابهاً» یعنى بعضى از آن با بعض دیگر از جهت رنگ شباهت دارد.9»
قرآن مجید، درختان زیتون و انار را با الفاظ «مشتبهاً» و غیر «مشتبهاً» و یا «متشابها» و غیر «متشابهاً» توصیف کرده است، زیرا درخت‏ها گاهى از نظر شکل ظاهرى شبیه هم هستند، ولى از نظر میوه و طعم و خاصیت کاملاً متمایز مى‏باشند.10

معناى اصطلاحى متشابه

متشابه در نزد سلف عبارت است از هر آیه‏اى که ظاهرش مورد نظر نباشد و لذا آیات محکم، گاهى در مقابل آیات متشابه قرار خواهند گرفت و گاهى در مقابل آیات منسوخ.11 نیز برخى از صحابه چنین گفته‏اند: «محکمات عبارتند از: ناسخات که به آنها عمل مى‏شود و متشابهات عبارتند از آیات منسوخ.12»
از ابن‏عباس نقل شده است: «متشابهات عبارتند از منسوخ قرآن و مقدم آن و مثال و اقسام و آنچه با آن ایمان آورده مى‏شود، ولى عمل نمى‏شود.» از ابن اسحاق و مجاهد که تفسیر را از ابن عباس فرا گرفته‏اند نقل شده که «محکم آن است که در تأویلش احتمال غیر وجود ندارد و فقط یک وجه را مى‏پذیرد و اما متاشبه وجوهى از تأویل را مى‏پذیرد.14»
پس معناى تشابه نزد علماى سلف، عام‏تر از معنایى است که علما و مفسّران متأخر بیان نموده‏اند؛ یعنى هم شامل آیاتى است که معنا و مقصود آن‏ها روشن است امّا حکم آنها به پایان رسیده (منسوخات)، و هم آن‏دسته از آیات که درک معنا و مقصود واقعى آنها مشتبه و موجب حیرت است.
علماى متأخر چون ابن تیمیه و قاضى عبدالجبار و راغب اصفهانى و فخر رازى و ابوحیان و بالاخره علامه طباطبایى، هر کدام نظر خاص خود را در این‏باره ارائه نموده‏اند.
فخر رازى تقسیم‏بندى دقیقى از معناى الفاظ «ظاهر مؤول، مشترک، نص» بیان مى‏کند و خلاصه کلام وى این است: «آنچه به معناى راجح به حسب وضع لغوى حمل مى‏شود «محکم» است و «متشابه» آن است که بر معناى مرجوح حمل شود؛ به‏خاطر دلیل عقلى که احتیاج به تأویل دارد.»
علامه طباطبایى در این خصوص شانزده قول را طرح و نقد مى‏کند؛ آن‏گاه مى‏فرماید: «متشابه آیه‏اى مى‏باشد که در عین آن‏که بر مدلول لفظى خود دلالت مى‏کند از نظر مقصود و معنا مورد شبهه است و چنان نیست که از طریق ارجاع «عام» به «خاص» و «مطلق» به «مقید» معالجه شود و تردیدش برطرف شود، بلکه تردیدى است که به‏دلیل سازگار نبودن با معناى آیه محکم دیگرى که هیچ‏گونه تردیدى در آن نیست، بوجود آمده است.16»
در تفسیر مجمع‏البیان آمده است: «در معناى محکم و متشابه، اقوالى آمده است: (اول) محکم آن است که مرادش معلوم است بدون نیاز به قرینه؛ چون داراى وضوح معنا و مدلول است؛ ولى متشابه بر خلاف آن است مثل آیه: واضله اللّه على علم. (دوم) محکم ناسخ است و متشابه منسوخ. (سوم) محکم احتمال تأویل ندارد، اما متشابه احتمال تأویل دارد. (چهارم) محکم آن است که الفاظ آن تکرار نشده، ولى متشابه الفاظ آن تکرار شده.»17
تعریف عرفانى خواجه عبداللّه انصارى در مورد محکم و متشابه بدین شرح است:
دو قسم عظیم است از اقسام قرآن. یکى ظاهرش روشن، یکى غامض و مشکل آن ظاهر جلال شریف است و این مشکل جمال حقیقت راست. آن ظاهر به آن است که تا عامه خلق به دریافت آن و عمل بدان به ناز و نعمت رسند و این مشکل به آن است تا خواص خلق به تسلیم آن و اقرار به آن به راز ولى نعمت رسند و از آن‏جا که نعمت و ناز است تا آن‏جا که انس و راز است، بسى نشیب و فراز است....
و هر نامحرمى در این گوى قدم ننهد که نه هر کسى شایسته دانستن اسرار ملوک بود.
رو گِردِ سراپرده اسرار مَگَرد ***کوشش چه کنى که نیستى مرد نبرد
مردى باید زهر دو عالم شده فرد ***کو جرعه درد دوستان دانه خرد18
در تفسیر کاشف آمده است: «متشابه عبارت از آیاتى است که معانى و مفاهیمى همانند یکدیگر را مى‏توان در مورد آنها ارائه داد و این تشابه موجب ابهام و دشوارى فهم آن مى‏شود، چون آن معناى غیر مراد شباهت به معنایى دارد که مراد و مقصود است.19» در تفسیر روان جاوید آمده است: «متشابهات آیاتى هستند که داراى اشکال و اِجمالند، مانند فواتح سور، و حافظوا على الصلوات و الصلاة الوسطى که مراد از آنها ظاهر نیست و مانند: نسوا اللّه فنسیهم واضله اللّه على علم و نیز الرحمن على العرش استوى که داراى اشکالند؛ زیرا که نسبت نسیان و اضلال و استقرار در مکان خاصى نمى‏شود به خداوند داد. قسم اول (محکمات) مرجع قسم دوم هستند.20»

حکمت آیات متشابه

چرا جمیع آیات قرآن محکم نیست که امکان التباس و انحراف در فهم آیات کمتر باشد و هر مذهبى براى اثبات حقانیت مذهب خود به آیات متشابه تمسّک نجوید؟
علامه طباطبایى در این خصوص مى‏فرماید: «از جمله اعتراضاتى که به قرآن مى‏شود، اعتراض به آیات متشابه است و آن این است که شما خلق را به تکلیف مى‏خوانید و اینکه قرآن قول فصل است و باطل در آن راه ندارد، ولى مى‏بینیم که هر مذهبى براى اثبات مذهب خود تمسّک به دسته‏اى از آیات مى‏کند و این امر به خاطر وجود متشابهات است. آیا اگر قرآن مجید مشتمل بر آیات صریح الدلالتى بود، اقرب به غرض نبود؟»21
فخر رازى این اشکال را این‏گونه بیان مى‏کند: دسته‏اى از ملحدین به قرآن طعن مى‏زنند به خاطر اشتمالش بر آیات متشابه و مى‏گویند: شما مى‏گوئید تکلیف خلق تا روز قیامت به این آیات روشن است، ولى مى‏بینیم هر صاحب مذهبى براى اثبات مذهب خود به دسته‏اى از آیات تمسّک مى‏جوید. جبرى به آیات جبر، چون خداوند مى‏فرماید: وجعلنا على قلوبهم اکنة ان یفقهوه و فى اذانهم وقراً،22 (ما بر دل‏هاى تیره کافران پرده‏اى افکندیم که قرآن را فهم نمى‏کنند و گوش‏هایشان هم از شنیدن سخن حق سنگین است.) و قدرى به آیات قدر چون خداوند مى‏فرماید: و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بکفرهم (گفتند دل‏هاى ما در حجابِ غفلت است. چنین نیست بلکه خداوند بر آنها لعن و غضب کرده است.) و نیز مثبت رؤیت که در پى اثبات رؤیت حق است به آیه: وجوه یومئذ ناظرة الى ربها ناظرة24 (آن روز رخسار طایفه‏اى بر افروخته و به چشم حق جمال حق را مشاهده مى‏کنند) و نافى رؤیت تمسّک مى‏کند به آیه: لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف و الخیر25 (او را هیچ چشمى نمى‏بیند و حال آن‏که او بیننده را مشاهده مى‏کند)
شیخ عبده در توجیه این مطلب مى‏گوید:
1. خداوند متشابه را نازل کرده تا قلوب ما را امتحان کند، و اگر همه آنچه نازل مى‏کرد، معقول بود و شبهه‏اى در آن نبود نه در نزد پاکیزگان و نه در نزد افراد پلید، خضوعى وجود نداشت و ایمان هم خضوع در امر خداوند است.
2. خداوند آنها را به منظور رشد عقل بشر قرار داده است؛ زیرا در امور سهل، عملى براى عقل وجود ندارد و دین هم عزیزترین چیز براى انسان است. اگر بحث در آن نباشد، خواهد مرد و بدون مباحثه زنده نخواهد ماند.26
خواجه عبداللّه انصارى در این خصوص مى‏گوید: «اگر کسى گوید چه فایده است تشابه در قرآن آوردن و چه حکمت است در آن که همه محکمات نبود، جواب آن است که تشریف و تخصیص علما را به منقاش فهم معانى دقیق از آیات استخراج مى‏کند و بدان معنى از عامه خلق متمایز مى‏شوند و نیز مستحقق ثواب اخروى مى‏گردند... و اگر همه محکمات مى‏بود حاجت به تکلیف نظر و امعان فکرت نبودى و آن ثواب حاصل نیامدى. معنى دیگر آن است که دانایان چون در متشابهات تأمل کنند و از دریافت معانى آن عاجز شوند، نقص خویش بینند و عجز خود بشناسند و در راه بندگى راست‏تر رود که بندگى عجز خود شناختن است و به درماندگى خود اقرار کردن.»27
شیخ طوسى وجود آیات متشابه در قرآن را این‏گونه توجیه مى‏کند: «اگر گفته شود چرا قرآن تمامش محکم نبود که ظاهرش ما را از تکلیف بى‏نیاز سازد تا اینکه عده‏اى از مخالفین حق تمسّک به ظاهر آیات متشابه نکنند، به منظور اثبات باطل خودشان و اگر گفته شود این براى خداوند مقدور نیست دلیل بر عجز اوست (نعوذباللّه) و اگر گفته شود نه این کار براى خدا مقدور است اما خداوند چنین نکرده است، این سؤال پیش مى‏آید که چرا نخواسته؟ در جواب گفته مى‏شود به دو منظور: اول خطاب خداوند به این‏گونه الفاظ به منظور مصلحتى است که در الفاظ آن وجود دارد و مصلحت این‏چنین اقتضاء دارد که الفاظ محتملى باشد تا به وسیله استدلال و حجت به معرفت الهى برسد که در یک جا مختصر و در جاى دیگر قصه به گونه‏اى ذکر شود.
دوم. خداوند خلق را براى نیل به ثوابش خلق کرده و آنها را مکلف کرده است که به مراتبى از آن دست یابند و اگر قرآن همه‏اش محکم بود و احتمال تأویل در آن راه نداشت و محنت و سختى هم وجود نداشت و در نتیجه تفاضل و تفاوت منازل افراد هم وجود نداشت، لذا خداوند بعضى از قرآن را متشابه نازل کرده است تا اهل عقل افکارشان را به کار اندازند و با استدلال و مشقت به فهم مراد نائل آیند و در نتیجه مستحق و منازل عظیم و عالى‏رتبه شوند.28
در تفسیر روان جاوید آمده است: «در این مقام چیزى که در خاطر بنده راه یافته آن است که محکم و متشابه از لوازم عادى کلام هر گوینده است و اختصاص به قرآن ندارد؛ زیرا مى‏بینیم در هر مقاله و کتابى جمل و اضحة‏الدلالات و عبارات مشتبة المراد یافت مى‏شود. پس وجود متشابهات در قرآن محتاج به بیان حکمت ندارد...... لذا ممکن است آیه‏اى براى شخصى محکم و براى دیگرى متشابه باشد. پس اختلاف اشخاص در فهم و ادارک و مرتبه و علم و جهل و حب و بغض و عناد و صفات قلب و هواى نفس ایجاب محکم و متشابه در قرآن را مى‏نماید و الا اگر قلب از کدورت‏ها پاک و نفس از عناد و لجاج مبرى و به عقل و علم و ایمان آراسته شود، تمام آیات را محکم مى‏بیند و «کتابٌ احکمت آیاته» را تصدیق مى‏کند.»29
نظر علامه طباطبایى چنین است: «در پاسخ این اعتراض مى‏گوییم وجود تشابه در قرآن حتمى و ضرورى است و این ضرورت ناشى از وجود تاویل است، تأویلى که موجب شد بعضى از آیات قرآن مفسر و مبین بعض دیگر گردد.... احکام و تشابهى که آیات قرآن به آن متصف مى‏شوند، دو وصف اضافى هستند؛ یعنى یک آیه ممکن است از جهتى «محکم» و از جهت دیگر «متشابه» باشد که در این صورت همان آیه بعینه نسبت به دیگرى متشابه باشد. این مطلب هم در خاطر باشد که در تمام قرآن آیه‏اى که به طور مطلق «متشابه» مى‏باشد، وجود و مصداق خارجى ندارد، اما براى وجود آیه‏اى که مطلقاً «محکم» باشد، مانعى متصور نیست.»30

تأویل چیست؟

راغب در تعریف لغوى «تأویل» مى‏گوید: التأویل من الاول اى الرجوع الى الاصل و ذالک مورد الشى‏ء الى الغایة المراد منه علماً کان او فعلا ففى العلم نحو: و ما یعلم تاویله الا اللّه و الراسخون فى العلم.
«تأویل از ماده اَوْل، به معناى رجوع به اصل است و آن عبارت از برگرداندن چیزى به غایت و مراد، چه در باب علم باشد و چه فعل. در معناى علمى، مانند آنچه در آیه 76 سوره آل عمران آمده است.»31
در قرآن مجید در هفت سوره و مجموعاً 17 بار لفظ تأویل آمده است.
1. سوره آل عمران آیه 7، 2 بار،
2. سوره نساء آیه 59، 1 بار،
3. سوره اعراف آیه 53، 2 بار،
4. سوره یونس آیه 3، 1 بار،
5. سوره یوسف آیه‏هاى 6، 21، 36، 37، 44، 45، 100، 101 هر کدام 1 بار،
6. سوره اسراء آیه 35، 1 بار،
7. سوره کهف آیه 78 و 83، 2 بار.
همان‏طور که قبلاً ذکر شد علامه طباطبایى توجیه وجود متشابهات در قرآن را ناشى از وجود تأویل در آیات قرآن مى‏داند. اکنون باید دید تأویل در اصطلاح قرآن به چه معنا است؟ خداوند در خصوص فهم آیات متشابه مى‏فرماید که تأویل آنها را جز خدا و راسخان در علم کسى نمى‏داند، پس در حقیقت آیات متشابه داراى تأویل‏اند. اکنون باید ببینیم که تأویلى که جوهر معناى این آیات را بیان مى‏کند، چیست.
«تاویل» در قرآن گاهى در معناى مصدرى (تاویل کردن) و گاهى در معناى اسم مفعول (مئوول) به‏کار رفته است. در صورت اول معناى آن ارجاع و بازگردانیدن و در صورت دوم معناى آن سرانجام و مئال شى‏ء است و مقصود از آن همان واقعیت و حقیقت چیز است. البته اگر چیزى که مورد تأویل است، باید از مسائل تکوینى باشد و «تأویل» آن از واقعیّت‏هاى عینى است و اگر شى‏ء مورد «تأویل» از قبیل مفاهیم باشد، «تأؤیل» هم مناسب آن است. تأویل گاهى در مقابل «تفسیر» استعمال مى‏شود و گاهى در مقابل تنزیل.
مؤلف بینات الفرید در این‏باره مى‏گوید: «براى قرآن مجید و آیاتش «ظهر و بطن»، «تنزیل و تأویل» هست و «ظهر» آن همان تنزیل آن است و بطنش همان تأویل آن.32»
راغب مى‏گوید: تفسیر در توضیح الفاظ و مفردات به کار مى‏رود؛ در حالى‏که لفظ «تأویل» بیشتر در توضیح معانى جمله‏ها استعمال مى‏شود.33

تأویل در اصطلاح متأخران

تأویل در اصطلاح متأخران غیر از آن چیزى است که متقدمان بیان داشته‏اند. «تأویل» در عرف متأخران از فقها، متکلمین و محدثین و متصوفه عبارت است از صرف لفظ و معناى راجح به معناى مرجوع به خاطر دلیل و قرینه و این همان تأویلى است که در اصول فقه و مسائل مورد اختلاف، مصطلح است.34
زرقانى در این‏باره مى‏گوید: «بعضى‏ها تفسیر را مخالف «تأویل» مى‏دانند با عموم و خصوص مطلق، و تفسیر را اعم قرار داده‏اند و از «تأویل» اراده بیان مدلول لفظ کرده‏اند بدون تبادر. ولى تفسیر اراده مدلول لفظ است به طور مطلق، اعم از اینکه با تبادر باشد یا غیر تبادر و بعضى‏ها تفسیر را بیان تأویل مى‏دانند. به این معنا که تفسیر قطع به فهم مراد است، ولى تأویل ترجیح یکى از محتملات است، بدون قطع، و این قول، قول ماتریدى است.»35
علامه طباطبایى که معمولاً در نظرات صائب و بدیع خود چشم‏انداز روشن و زیبایى را از معناى غامض و غریب قرآن بیان مى‏کند، در خصوص معناى اصطلاحى «تأویل» مى‏فرماید:
«تأویل قرآن آن حقائق خارجیه‏اى است که تکیه گاه آیات قرآن کریم است و معارف و شرایع و سایر موضوعات مذکور در قرآن به آن استناد دارد و به طورى است که اگر چیزى از آن حقایق تغییر کند، به همان میزان مضامین آیات تغییر مى‏کند.»36

عالمان به تأویل

راز و رمز متشابه در حقیقت تأویل این آیات است که صد البته گشودن این رازها یکى از مشکل‏ترین مسائلى است که پیش روى مفسران و علماى علوم قرآنى است؛ تا جایى که نظر غالب علما این است که علم و وقوف به آیات متشابه جز براى خداوند و راسخان در علم- که آن هم در دایره معصومین (علیهم صلوات اللّه) محدود است- براى احدى ممکن نیست. چه این که خداوند متعال در آیه شریفه‏ى 7 آل عمران مى‏فرماید: و ما یعلم تأویله الا اللّه و الراسخون فى العلم. اکنون به استناد روایاتى که در این زمینه به ما رسیده و حکم عقل، چه قضاوتى در تشخیص تأویل آیات متشابه باید داشته باشیم؟ اگر در مصادیق راسخان در علم توسع قائل شویم، باز باید دید آیا این افراد عالم به تمام معناى متشابهات و تأویل آنها هستند؟ یا صرفاً به این آیات ایمان مى‏آورند؟
عدّه‏اى از علما در فهم آیات متشابه قائل به تفصیل‏اند و مى‏گویند: قسمتى از متشابهات به هیچ وجه از حالت «تشابه» خارج نمى‏شوند، مثل فواتح سور که علم به آنها خاص خداوند است و دسته‏اى دیگر از متشابهات را با رجوع به محکمات مى‏توان از حالت «تشابه» خارج کرده، در شمار محکمات درآورد.
ملاصدرا در این‏باره مى‏گوید: «برخى از مفسّران و اهل حدیث، متشابهات را بر دو قسم کرده‏اند: یک قسم به هیچ‏وجه از تشابه خارج نمى‏شود و قسم دیگر از متشابهات، بعد از رد به محکمات، از «تشابه» و اجمال و ابهام خارج مى‏شوند.»
صاحب تفسیر مجمع‏البیان مى‏گوید: «راسخان در علم یعنى ثابتان در علم و عمل‏کنندگان به آن و رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله افضل راسخان در علم بودند و علم جمیع آنچه را که بر وى نازل شده، دارا بودند و مؤید این سخن این است که صحابه و تابعین اجماع داشتند بر تفسیر جمیع آیات قرآن و در جایى مشاهده نشده است که بگویند این آیه «متشابه» است و کسى غیر از خدا معناى آن را نمى‏داند و ابن‏عباس در رابطه با این آیه فرموده‏اند من از راسخان در علم هستند.»38
علامه طباطبائى مى‏فرمایند: این مسائل چون دیگر مسائل بین مفسّران اختلاف شدیدى وجود دارد و در واقع منشأ اختلاف به کلمه «واو»، «و راسخون» برمى‏گردد که آیا این «واو» عاطفه است یا استینافیه. چه اینکه بعضى «واو» را عاطفه و بعضى استینافیه مى‏دانند. در هر حال معنا تفاوت بسیارى مى‏یابد.
در نهایت مى‏فرمایند: «چنان که از ظاهر حصر روشن مى‏شود، باید گفت علم تأویل مخصوص ذات اقدس الهى است و جمله الراسخون فى العلم که پس از آن ذکر شده، استیناف است و مطلب دیگرى را مى‏خواهد بگوید؛ یعنى طرف مقابل (فاما الذین فى قلوبهم زیغ) را مى‏خواهد شرح بدهد. بنابراین معناى آن چنین مى‏شود: مردم در اخذ کتاب الهى دو دسته‏اند: یک دسته از متشابهات پیروى کرده و دسته دیگر که راسخ در علم‏اند چون به آیات متشابه مى‏رسند، مى‏گویند: آمنا به کل من عند ربنا.
این تفاوت به خاطر اختلاف قلبى آنان است؛ یعنى یک دسته به خاطر زیغ قلبى پى متشابهات را مى‏گیرند و دسته‏ى دیگر به خاطر رسوخ در علم راه صحیح را مى‏پیمایند. آنچه شایسته است گفته شود اینکه در قرآن دلالت بر جواز علم به تأویل براى غیر خداوند، وجود دارد، اما این آیه دلالت بر آن ندارد.39

نتیجه‏گیرى

آیات متشابه قرآن مجید، از اسرار و رموز ناشناخته قرآن است و هیچ مفسرى نتوانسته نظر قاطع و قول جازمى را اعلام دارد. قول به تفصیل هم در خصوص فهم پاره‏اى از این آیات براى غیر خدا - مخصوصاً آن‏جا که از دایره ائمّه معصومین خارج شود- پشتوانه محکم عقلى و یا نقلى ندارد.
شاید بتوان سخن علامه طباطبایى را در توجیه وجود این آیات محکم‏تر از دیگر اقوال دانست که مى‏فرماید: وقوع آیات متشابه در قرآن به‏خاطر خضوع قرآن در القاى معارف عالیه‏اى مى‏باشد که آن معارف عالیه را در اسلوب‏هاى عمومى ریخته و این اسلوب براى معانى مخصوص وضع شده است، لذا الفاظ قادر به ایفاء و القاى تمام معانى مورد نظر نمى‏باشند، مگر براى کسانى که در سطحى عالى از معرفت باشند. شاید بتوان آیه‏ى شریفه 17 سوره‏ى رعد را پشتوانه‏اى محکم براى این نظر بدانیم؛ آن‏جا که مى‏فرماید: و انزل من السماء ماء فسالت اودبة بقدرها فاحتمل السیل زبداً رابیاً....؛ و آن‏جا که مى‏فرماید: کذلک یضرب اللّه الحق و الباطل فاما الذبد فیذهب جفاء و اما ینفع الناس فیمکث فى الارض کذلک یضرب اللّه الامثال.40

پى‏نوشت‏ها

* کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث، عضو هیأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد خرم‏آباد
1. ر.ک: امام‏خمینى(ره) صحیفه نور، 1365، مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، ج 18، ص6.
2. آل عمران /7.
3 .طباطبایى، محمدحسین (علامه) المیزان، قم، جامعه مدرسین، حوزه علمیه قم، مجلد3، ص32 تا 41 و فخر رازى، تفسیر کبیر، تهران دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، مجلد 7 و 8، ص 168.
4. ابن‏منظور، لسان‏العرب، بیروت‏دارالفکر، ج3، ماده شبه.
5. المنجد، حرف ش.
6. مجمع‏اللغة‏العربیة، معجم الفاظ القرآن کریم، 1363، انتشارات ناصر خسرو جلد دو چاپ دوم.
7. عبده، محمد، المنار، بیروت دارالمعرفه، ج3، ص163.
8. نهج‏البلاغه، خطبه 38.
9. ر.ک: اصفهانى، راغب، مفردات قرآن، تهران، پائیز 1362، کتابفروشى مرتضوى، ص 254.
10. سوره آل عمران /91.
11. ر.ک: ابن‏تیمیه، الرسائل الکبرى (الاکلیل) لبنان، مکتبة و المطبعة، محمدعلى صبح، ج2، ص7.
12. ر.ک: سیوطى، جلال‏الدین، در المنثور، درالمعرفه، بیروت ج2، ص4.
13. طبرى، جامع‏البیان، مصر، درالمعارف، ج6، ص174.
14. همان، 177.
15. رازى، فخر، تفسیر کبیر، تهران، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، مجلد7، ص168.
16. ر.ک: همان.
17. طبرسى، ابى‏على، مجمع‏البیان، 1408، بیروت، دارالمعرفه، ج 2ـ1، ص701.
18. انصارى، خواجه‏عبداللّه، کشف‏الاسرار و عدة‏الابرار، 1361، انتشارات امیرکبیر، ج2، ص11.
19. بى‏آزار شیرازى، عبدالکریم، تفسیر کاشف، تابستان 1366، دفتر نشر و فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، ج2، ص33.
20. ثقفى، میرزا محمد (آیت‏اللّه) روان جاوید در تفسیر قرآن مجید، چاپ دوم، انتشارات برهان، ج1، ص379.
21. همان، ص 56.
22. اسراء /26.
23. بقره /88.
24. قیامت /23.
25. انعام /103.
26. همان، ج3، ص 170 با تلخیص.
27. همان، ج1، ص19.
28. طوسى (شیخ) ابوجعفر، محمد ابن حسن، مقدمه تفسیر التبیان، 1376، نجف، چاپخانه علمیه نجف، ج17 ص 11 و 10.
29. همان، ج 1، ص 383.
30. همان، ج3، ص 65.
31. راغب، ابوالقاسم حسین‏بن‏محمد، مفردات، چاپ دوم، 1362، کتابفروشى مرتضوى.
32. گلپایگانى، شیخ حسن، بینات الفرید، شرح تفسیر النعمانى، قم، افست مروى، ص 254.
33. همان.
34. رسائل الکبرى (آدرس قبلى) ج2، ص17.
35. رزقانى، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فى العلوم القرآن، بیروت، دارالکتب العربیه.
36. المیزان، ج3، ص53.
37. ملاصدرا، رسائل الفلسفى، ص118.
38. مجمع‏البیان ج 1 و 2، ص701.
39. المیزان ج3، ص 22.
40. رعد /27.

مقالات مشابه

تفاوت تعبیر در آیات مشابه قرآن بر پایۀ تخطی از اصول همکاری گرایس

نام نشریهآموزه های قرآنی

نام نویسندهمحمدرضا ستوده‌نیا, مهدی مطیع, مهدی حبیب‌اللهی

چيستى محكم و متشابه از نگاه علّامه طباطبائى

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهمحمد فاکر میبدی

علوم قرآن در روايات رضوي

نام نشریهبینات

نام نویسندهسهیلا پیروزفر

نقش بافت درون ‌زبانی در توجیه آیات مشابه

نام نشریهپژوهشنامه قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدرضا ستوده‌نیا, مهدی حبیب‌اللهی

نقد مقاله «متشابه» از دائرة المعارف قرآن لیدن

نام نشریهقرآن پژوهی خاور شناسان

نام نویسندهعیسی متقی‌زاده, فاطمه قندالی

نقد مقاله «متشابه» از دائرة المعارف قرآن لیدن

نام نشریهقرآن پژوهی خاور شناسان

نام نویسندهعیسی متقی‌زاده, فاطمه قندالی